بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۶: ایگداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای گداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا یار می رود ز نظر یک قدم دویده بیا فیض نشئه های رسا مفت تست در همه جا جام ظرف هوش نه ای چون می رسیده بیا نیست دربهار جهان فرصت شگفتگی ات هم ز مرغزار عدم چون سحر دمیده بیا جز تجرد ازکر و فر چیست انتخاب دگر فرد می روی ز نظرگو همه قصیده بیا از سروش عالم جان این نداست بال فشان کای نوای محفل انس از همه رمیده بیا باغ عشق تا هوست نیست جزهمین قفست یک دو روز از نفست مهلت است دیده بیا تا نرفته ام ز نظر شام من رسان به سحر شمع انتظار توام صبح نادمیده بیا شمع بزمگاه ادب تا نچیند ازتو تعب همعنان ضبط نفس لختی آرمیده بیا سقف کلبهٔ فقرا نیست سیرگاه هوا سربه سنگ تا نخورده اندکی خمیده بیا بی ادب نبردکسی ره به بارگاه وفا با قدم به خاک شکن یا عنان کشیده بیا تیغ غیرت ز همه سو بر غرورکرده غلو عافیت اگر طلبی با سر بریده بیا اززیان وسودنفس وحشت است حاصل وبس جنس این دکان هوس دامن است چیده بیا بیدل از جهان سخن بر فنون و هم متن رو از آن سوی تو و من حرف ناشنیده بیا بیدل دهلوی