بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۰: درفکر حق و باطل خوردیم عبث خونها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درفکر حق و باطل خوردیم عبث خونها این صنعت الفاظ است یاشوخی مضمونها بر هرچه نظرکردیم کیفیت عبرت داشت گردون زکجا واکرد دکانچهٔ معجونها نظم گهرمعنی چون نثرفراهم نیست از بس که جنون انگیخت بی ربطی موزونها در خلق ادب ورزی خاصیت افلاس است فقر اینهمه سامان کرد موسایی و قارونها بر نیم درم حاجت صد فاتحه باید خواند هرجا در جودی بود شد مرقد مدفونها جزکنج مزار امروزکس دادرس کس نیست انسان چه کند بااین خرس وسگ و میمونها تدبیر تکلف چند بر عالم آزادی معموره قیامت کرد در دامن هامونها تا بی نفسی شوید آلودگی هستی چون صبح به گردون رفت جوش کف صابونها غواصی این دریا بر ضبط نفس ختم است در شکل حباب اینجاست خمهاو فلاطونها از عشق چه می گویی ، ازحسن چه می پرسی مجنون همه لیلی گیر، لیلی همه مجنونها بیدل خبر خلوت از حلقهٔ در جستم گفت آنچه درون دارد پیداست ز بیرونها بیدل دهلوی