بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۷: چواشک آنکسکهمیچیندگل عیش ازتپیدنها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چواشک آن کس که می چیندگل عیش ازتپیدنها بود دلتنگ اگرگوهر شود از آرمیدنها ز بس عام است در وحشت سرای دهر بیتابی دل هر ذره دارد در قفس چندین تپیدنها مجو آوازهٔ شهرت ز آهنگ سبکروحان صدای بال مرغ رنگ نبود در پریدنها نگه در دیدهٔ حیران ما شوخی نمی داند به رنگ چشم شبنم درداین میناست دیدنها دوتاکردیم آخر خوبش را در خدمت؟ ببری رسانیدیم بار زندگانی تا خمیدنها زرونق باز می ماند چو مینا شد ز می خالی شکست رنگ ظاهر هی شود در خون کشیدنها مرا از پیچ وتاب گردباد این نکته شد روشن که در را طلب معراج دامان است چیدنها ز قطع الفت دلها حسود آسوده ننشیند شود خمیازهٔ مقراض افزون در بریدنها گداز درد نومیدی تماشای دگر دارد به رنگ اشک ناسورم نظرباز چکیدنها حباب از موج هرگز صرفهٔ طاقت نمی بیند ز بال ماگره وامی کند آخر تپیدنها ز هستی گر برون تازی عدم در پیش می آید درین وادی مقامی نیست غیر از نارسیدنها مجو از طفل خویان ، فطرت آزادگان بیدل به پرواز نگه کی سرسا اشک از دویدنها بیدل دهلوی