بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۵: زهی چونگل به یاد چیدن از شوق تو دامانها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامانها چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبانها ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامانها مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستانها ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی جدایی ماند چون خمیازه در آغوش مژگانها در آن محفل که رسوایی دهدکام دل عاشق چوگل دامان مقصد جوشد از چاک گریبانها به فکر تازهگویان گر خیالم پرتو اندازد پر طاووس گردد جدول اوراق دیوانها در آن وادی که گرد وحشتم بر خویش می بالد رم هر ذره گیرد در بغل چندین بیابانها به اوج همتم افزود پستیهای عجزآخر که در خورد شکست خود بود معراج دامانها چه شدگرتنگ شد بربسملم جولانگه هستی در آغوش پسر وامانده دارم طرح میدانها به چندین حسرت ازوضع خموش دل نی ام ایمن که این یک قطره خون در خود فروبرده ست توفانها چنین کز شوق نیرنگ خیالت می روم از خود توان کردن ز رنگ رفته ام طرح گلستانها دل وارسته با کون و مکان الفت نبست آخر نشست این مصرع ازبرجستگی بیرون دیوانها به روی چهرهٔ بی مطلبی گر چشم بگشایی دو عالم از ره نظاره بر؟یزد چو مژگانها ز عشق شعله خو برخاست دود از خرمن امکان تب این شیر آتش ریخت بیدل در نیستانها بیدل دهلوی