بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۲: ای داغکمال تو عیانها و نهانها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ا ی داغ کمال تو عیان ها و نهانها معنی به نفس محو و عبارت به زبانها خلقی به هوای طلب گوهر وصلت بگسسته چو تار نفس موج، عنانها بس دیده که شد خاک و نشد محرم دیدار آیینهٔ ما نیز غباری ست از آنها تا دم زند از خرمی گلشن صنعت حسن از خط نو خیز برآورده زبانها دریاد تو هویی زد و بر ساغر دل ریخت درد نفس سوخته سر جوش فغانها انجاکه سجود تو دهد بال خمیدن چون تیر توان جست به پروازکمانها توفان غبار عدمیم آب بقاکو دریا به میان محو شد از جوش کرانها پیداست به میدان ثنایت چه شتابد دامن ز شق خامه شکسته ست بیانها تا همچو شرر بال گشودم به هوایت وسعت زمکان گم شد وفرصت ززمانها بیدل نفس سوختهٔ ما چه فروشد حیرت همه جا تخته نموده ست دکانها بیدل دهلوی