بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۰: بر قماش پوچ هستی تا بهکی وسواسها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر قماش پوچ هستی تا به کی وسواسها پنبه ها خواهد دمید آخر ازین کرباسها شیشهٔ ساعت خبر زساز فرصت می دهد خودسران غافل مباشید ازصدای طاسها عبرت آنجاکز مکافات عمل گیرد عیار ناخنی دارند در جنگ درودن داسها اهل دنیا را به نهضت گاه آزادی چه کار در مزابل فارغند از بوی گل کناسها عالمی بالیده است از دستگاه خودسری نشتری می خواهد این جمعیت آماسها تا بود ممکن به وضع خلق باید ساختن آدمیت پیش نتوان برد با نسناسها حیرت دیدار با دنیا و عقبا شد طرف بوی امیدی گواراکرد چندین یاسها بینوایی چون به سامان جنون پوشیده نیست صبح خندد برگریبان چاکی افلاسها شرم می دارد درشتی از ملایم طینتان غالب افتاده ست بیدل سرب بر الماسها بیدل دهلوی