بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸۱: ز چشم بینگه بودم خرابآباد غارتها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز چشم بی نگه بودم خراب آباد غارتها چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها سوادنامه هم کم نیست در منع صفای دل به حیرانی مژه برداشتم کردم عمارتها به ذوق کعبه مگذر ازطواف کلبهٔ مجنون غبار معنی الفت مباشید از عبارتها هجوم داغ عشقت کرد ایجاد سرشک من زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها شکست برگ گل هم ازتبسم عالمی دارد عرقریزی ست هرجاجمع می گرددحرارتها به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها به حسن خلق بیدل ناتوان در جنت آسودن مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها بیدل دهلوی