بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۶: گر لعل خموشتکند آهنگ نواها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر لعل خموشت کند آهنگ نواها دشنام ، دعاها و بروهاست ، بیاها خوبان به ته پیرهن از جامه برونند در غنچه ندارندگل این تنگ قباها رحمت ز معاصی به تغافل نشکیبد ز آنسوست گناههاگرازین سوست الاها فریادکه ما بیخبران گرسنه مردیم با هر نفس ازخوان کرم بود صلاها گه مایل دنیایم وگه طالب عقبا انداخت خیالت زکجایم به کجاها از غنچه ورقهای گلم در نظر آمد دل سوخت به جمعیت ازخویش جداها هرجاست سری خالی ازآشوب هوس نیست معمورهٔ مار است به هر بام هواها مشکل که از این قافله تا حشر نشیند مانند نفس کرد بروها و بیاها کو دیرو حرم تا غم احرام توان خورد دوش هم خم گشت ز تکلیف رداها نامحرم هنگامهٔ تغییر مباشید تعمیر نویی نیست درین کهنه بناها کسب عمل آگهی آسان مشمارید چشم همه کس از مژه خورده شت عصاها ای کاش پذیرد هوس الحاح تردد این آبله سرهاست که افتاده به پاها گر ضبط نفس پردهٔ توفیق گشاید صیقل زده گیر آینه از دست دعاها زین بحر محالست زنی لاف گذشتن بیدل که ز پل بگذرد از سعی شناها بیدل دهلوی