بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۵: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها کهسار تهی گردید از شوخی میناها مستقبل این محفل جز قصهٔ ماضی نیست تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها دشوار پسندیها بر ماگره دل بست گرخون نخورد فطرت حل است معماها معنی همه مشکوف است ، تأویل عبارت چند؟ تمثال نمی خواهد آیینهٔ سیماها نامحرمی عالم تا حشر نگرددکم افتاده به روی هم پنهانی و پیداها وحدت نکند تشویش از بیش وکم کثرت سرچشمه چه نم بازد از خشکی دریاها کس مانع جولان نیست اما چه توان کردن چون آبله معذورند دامن به ته پاها از خاک تو تاگردی ست موضوع پرافشانی در خواب عدم باقی ست هذیان من و ماها پیش است به هرگامت صد مرحله نومیدی دنیا نفسی دارد آمادهٔ عقباها در چارسوی اوهام تا کی الم تنگی برگوشهٔ دل پیچید یک دامن و صحراها بیدل طرب و ماتم مفت اثر هستی ست ما کارگه رنگیم رنگ است تماشاها بیدل دهلوی