بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۶: جهانگرفت غبار جنون تلاشی ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان گرفت غبار جنون تلاشی ما چوصبح تاخت به گردون جگرخراشی ما حریرکسوت تنزیه فال شوخی زد به بوی پیرهن آمیخت بدقماشی ما دل از تعلق اسباب قطع راحت کرد نفس به ناله کشید از قفس تراشی ما نداشت گرد دگر آستان یکتایی خیال قرب شد احکام دور باشی ما چه ظلم داشت درین انجمن تمیز فضول که خودپرست عیان کرد خواجه تاشی ما کسی مباد خجل از تعلق اغراض عرق به جبهه دماند از نیاز پاشی ما در آتشیم چو شمع از ضعیفی طاقت که رنگ رفته نجسته ست از حواشی ما به هر زمین که فتادیم برنخاست غبار جهات تنگ شد از پهلوی فراشی ما ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل قدح در آب گهر زد ادب معاشی ما بیدل دهلوی