بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۰: نبود به غیر نام تو ورد زبان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نبود به غیر نام تو ورد زبان ما یک حرف بیش نیست زبان در دهان ما چون شمع دم زشعلهٔ شوق تومی زنیم خالی مباد زین تب گرم استخوان ما عرض فنای ما نبود جز شکست رنگ چون شعله برگریز ندارد خزان ما گرد رمی به روی شراری نشسته ایم ای صبر بیش از ازین نکنی امتحان ما از برگ و ساز قافلهٔ بیخودان مپرس بی ناله می رود جرس کاروان ما می خواست دل ز شکوهٔ خوی تو دم زند دود سپندگشت سخن در دهان ما ما معنی مسلسل زلف تو خوانده ایم مشکل که مرگ قطع کند داستان ما چون سیل بیخودانه سوی بحر می رویم آگه نه ایم دست که دارد عنان ما ما را عجوز دهر دوتاکرد از فریب زه شد به تارچرخ ز سستی کمان ما از طبع شوخ این همه در بندکلفتیم بستند چون شراربه سنگ آشیان ما آه از غبار ماکه هواگیر شوق نیست یعنی به خاک ریخته است آسمان ما بیدل هجوم گریهٔ ما را سبب مپرس بی مقصد است کوشش اشک روان ما بیدل دهلوی