بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۷: داغیم چون سپند مپرس از بیان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داغیم چون سپند مپرس از بیان ما در سرمه بال می زند امشب فغان ما عرض کمال ما عرق آلود خجلت است ابر است اگر بلند شود آسمان ما ما را چو شمع باب گداز آفریده اند یعنی ز مغز نرمتر است استخوان ما شبنم صفت ز بسکه سبکبار می رویم بوی گل است ناقه کش کاروان ما چون شعله سر به عالم بالا نهاده ایم خاشاک وهم نیست حریف عنان ما شوخی نگاه ما نفروشد چوآینه عمری ست تخته است زحیرت دکان ما پرواز ناله نیز به جایی نمی رسد از بس بلند ساخته اند آشیان ما رنگ شکسته آینهٔ بی خودی بس است یارب زبان ما نشود ترجمان ما جز داغ نیست مائدهٔ دستگاه عشق آتش خوردکسی که شود میهمان ما با آنکه ما اسیرکمند حوادثیم عنقاست بی نشان به سراغ نشان ما کو خامشی که شانه کش مدعا شود آشفته است طرهٔ وضع بیان ما پیداست راز سینهٔ ما بیدل از زبان یک پارهٔ دل است زبان در دهان ما بیدل دهلوی