بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۳: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حیرت دیدار سامان سفر داریم ما دامن آیینه امشب برکمر داریم ما تا سراغ گوهر دل در نظر داریم ما روزوشب گرداب وش درخودسفر داریم ما خندهٔ ماچون گل از چاک گریبان است و بس نسخه ای از دفتر صنع سحر داریم ما بی تأمل صورت احوال ما نتوان شناخت کسوت آهی چو دود دل به بر داریم ما از ندامت سیرها در باغ عشرت می کنیم گل به سر داریم تا دستی به سر داریم ما چون حباب اینجا متاع خانه برق خانه است آه نتوان گفت ، آتش در جگر داریم ما گرچه از جوهر سرافرازی ست ما را چون چنار این تهی دستی هم از نقد هنر داریم ما نیست چندان رونقی در رنگ عیش بی ثبات ورنه صدگل خنده دریک مشت زر داریم ما تا نگاهی گل کند ذوق تماشا رفته است چون شرر سامان فرصت اینقدر داریم ما هرکه از خود می رود ماییم گرد رفتنش چون نفس از وحشت دلها خبر داریم ما در دماغ شوق دود حسرتی پیچیده است. کیست جزتیغ توتا فهمد چه سر داریم ما جرأت پرواز برق خرمن آسودگی ست یک جهان آشفتگی در بال و پر داریم ما باغ دهر از ماست بیدل روشناس رنگ درد لاله سان آیینهٔ داغ جگر داریم ما بیدل دهلوی