بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۸: همچو عنقا بینیاز عرض ایجادیم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچو عنقا بی نیاز عرض ایجادیم ما یعنی آن سوی جهان یک عالم آبادیم ما کس درین محفل حریف امتیاز ما نشد پرفشانیهای بی رنگ پریزادیم ما اشک یأسیم ای اثر از حال ما غافل مباش با دو عالم نالهٔ خون گشته همزادیم ما شخص نسیان شکوه سنج غفلت احباب نیست تا فراموشی به خاطرهاست در یادیم ما نسبت محویت از ما قطع کردن مشکل است حسن تا آیینه دارد حیرت آبادیم ما محرم کیفیت ما حیرت تشویش نیست چون فسون ناامیدی راحت ایجادیم ما یوسفستان است عالم تا به خود پرداختیم درکف شوق انتظارکلک بهزادیم ما دستگاه بی پر و بالی بهشت دیگر است نازمفروش ای قفس درچنگ صیادیم ما آمد و رفت نفس سامان شوق جان کنی ست زندگی تا تیشه بر دوش است فرهادیم ما بی تردد همچو آب گوهر ز جا می رویم خاک نتوان شد به این تمکین که بر بادیم ما چون سپندای دادرس صبری که خاکسترشویم سرمه خواهدگفت آخرتا چه فریادیم ما قیدهستی چون نفس بال وپر پرواز ماست هرقدر بیدل گرفتاری ست آزادیم ما بیدل دهلوی