بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۱: چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما کم نیست که ما را به درآرد نفس ازما ما قافلهٔ بی نفس موج سرابیم چندین عدم آن سوست صدای جرس ازما مردیم به ضبط نفس ولب نگشودیم تا بوی تظلم نبرد دادرس از ما عمری ست دراین انجمن ازضعف دوتاییم خلخال رسانید به پای مگس از ما همت نزندگل به سر ناز فضولی رنگ آینه بشکست به روی هوس ازما پر ناکس ازین مزرعهٔ یأس دمیدیم بر چشم توقع مگذارید خس از ما درگرد خیال تو سراغی است وگرنه چیزی دگر از ما نتوان یافت پس از ما رنگ آینهٔ الفت گل هیچ نپرداخت قانع به دل چاک شد آخر قفس از ما ما را ننشانیدکسی بر سر رهش بیدل تو پذیری مگر این ملتمس از ما بیدل دهلوی