بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما می دود مرکز همان سر بر خط پرگار ما از ادب پروردگان یاد تمکین توایم موی چینی می فروشد ناله درکهسار ما سعی ماچون شمع بیتاب هوای نیستی ست تا پر رنگی ست ز خود می کند منقار ما گرهمه مخمل شودخواب بهار اینجاتراست سایهٔ گل پر عرق ریزست درگلزار ما تا نگه رنگ تأمل باخت پروازیم و بس چون سحر تاکی شودشبنم قفس بردارما بوی گل مفت تأمل هاست گر وامی رسی نبض واری در نفس پر می زند بیمار ما ذره ایم از خجلت سامان موهومی مپرس اندک هرچیز دارد خنده بر بسیار ما شهرت رسوایی ماچون سحرپوشیده نیست گل ز جیب چاک می بندند بر دستار ما از ازل آشفتگی بنیاد تعمیر دلیم موی مجنون چیدن است ز سایهٔ دیوارما یأس پیری قطع کرد از ما امید زندگی بسکه خم گشتیم افتاد از سر ما بار ما همچوعکس آب تشویش ازبنای ما نرفت مرتعش بوده ست گویی پنجهٔ معمار ما در خور هرسطر بیدل باید ازخود رفتنی جاده ها بسته ست بر سر قاصد از طومار ما بیدل دهلوی