بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹: بیثمری حصار شد در چمن امید ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی ثمری حصار شد در چمن امید ما طرهٔ امن شانه زد سایهٔ برگ بید ما آینه داری فنا ناز هوس نمی کشد خط به رقم کشیده اند از ورق سفید ما دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس نیست به کسب عافیت غیرجنون مفید ما دعوی احتیاج پوچ خجلت سعی کس مباد قفل جهان بی دری زنگ زد ازکلید ما عبرت چشم بسملیم ، پردهٔ فقر ما مدر آستر است ابرهٔ خلعت روز عید ما گر فکند تبسمت گل به مزار عاشقان بال سحرکشد نفس ازکفن شهید ما نیست چو التفات دل میکدهٔ تعلقی آبله پایی نفس شد قدح نبید ما ربشهٔ تخم وحدتیم از تک وپوی مامپرس صرف هزار جاده است منزل ناپدید ما خاک مزار عبرتیم، پردهٔ ساز غیرتیم زخمه به برق می زند ممتحن نشید ما بیدل ازین کف غبارکز دل خاک جسته ایم پرده در تحیر است ، گفت تو و شنید ما بیدل دهلوی