بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵: آن پریگویند شب خندید بر فریاد ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن پری گویند شب خندید بر فریاد ما ای فراموشی تو شاید داده باشی !یاد ما بس که در پروازگرد جستجوها ریختیم گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما جان کنی ها در قفای آرزو پر می فشاند با شرار تیشه رفت از بیستون فرهاد ما ازعدم ناجسته کرکرده ست گوش عالمی شور نشنیدن صدای بیضهٔ فولاد ما چشم باید بست وگلگشت حضورشرم کرد غنچه می خندد بهار عالم ایجاد ما شمع سان عمریست احرام گدازی بسته ایم نیست درپهلو به غیر از پهلوی مازاد ما خجلت تصویر عنقا تاکجا بایدکشید با صدف گم گشت رنگ خامهٔ بهزاد ما نقش پا در هیچ صورت پایهٔ عزت ندید سایه هم خشت هوس کم چید بربنیاد ما باهمه کثرت شماری غیر وحدت باطلست یک یک آمد بر زبان از صدهزار اعداد ما هیچ کس برشمع درآتش زدن رحمی نکرد از ازل بر حال ما می گرید استعداد ما پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود گنج ویران کرد بیدل خانهٔ آباد ما بیدل دهلوی