بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۴: مکن ز شانه پریشان دماغگیسو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن ز شانه پریشان دماغ گیسو را مچین به چین غضب آستین ابرورا نگاه را مژه ات نیست مانع وحشت به سبزه ای نتوان بست راه آهو را به کنه مطلب عشاق راه بردن نیست گل خیال تو بیرون نمی دهد بو را سری که نشئه پرست دماغ استغناست به کیمیا ندهد خاک آن سرکو را عتاب لاله رخان عرض جوهر ذاتی ست ز شعله ها نتوان بردگرمی خو را کجا به کشتن ما حسن می کندتقصیر که زیر تیغ نشانده ست نرگس او را خط غرور مخوان آنقدر ز لوح هوا یکی مطالعه کن سرنوشت زانو را خجالت من و ما آبیار مزرع ماست عرق سحاب بهاراست رستن مو را چو سایه عمر به افتادگی گذشت اما به هیچ جای نکردیم گرم پهلو را به دامن شب ما از سحر مگیر سراغ بیاض دیده به خواب است چشم آهو را ز پیچ وتاب میانش بیان مکن بیدل به چشم مردم عالم میفکن این مو را بیدل دهلوی