بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹: دام یک عالم تعلقگشت حیرانی مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دام یک عالم تعلق گشت حیرانی مرا عاقبت کرد این در واکرده زندانی مرا محو شوقم بوی صبح انتظاری برده ام سرده ای حیرت همان در چشم قربانی مرا جوش زخم سینه ام ، کیفیت چاک دلم خرمی مفت تو ای گل گر بخندانی مرا ای ادب ، سازخموشی نیز بی آهنگ نیست همچو مژگان ساخت موسیقار حیرانی مرا مدّعمرم یک قلم چون شمع دروحشت گذشت آشیان هم برنیاورد از پرافشانی مرا عجز هم چون سایه اوج اعتباری داشته ست کرد فرش آستانت سعی پیشانی مرا پرده ساز جنونم خامشی آهنگ نیست ناله می گردم به هر رنگی که گردانی مرا ناله واری سر ز جیب دل برون آورده ام شعلهٔ شوقم ، مباد ای یأس بنشانی مرا احتیاج خودشناسی جوهر آیینه نیست من اگر خود را نمی دانم تو می دانی مرا بیدل افسون جنون شد صیقل آیینه ام آب داد آخر به رنگ اشک عریانی مرا بیدل دهلوی