بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹: در طلب تا چند ریزی آبرویکام را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در طلب تا چند ریزی آبروی کام را یک سبق شاگرد استغناکن این ابرام را داغ بودن در خمار مطلب نایاب چند پخته نتوان کرد زآتش آرزوی خام را مگذر ازموقع شناسی ورنه در عرض نیاز بیش ازآروغ است نفرت آه بی هنگام را می خرامد پیش پیش دل تپشهای نفس وحشت از نخجیر هم بیش است اینجا دام را مانع سیر سبکرو پای خواب آلود نیست بال پروازست زندان نگینها نام را دوری مقصد به قدر دستگاه جستجوست قطع کن وهم و خیال قاصد وپیغام را حسن مطلق داشتم خودبینی ام آیینه کرد اینقدرها هم اثر می بوده است اوهام را چون غبار شیشهٔ ساعت تسلی دشمنیم از مزاج خاک ما هم برده اند آرام را زندگی تاکی هلاک کعبه و دیرت کند به که از دوش افکنی این جامهٔ احرام را ازتغافل تا نگاه چشم خوبان فرق نیست تشبه یکرنگ ست اینجادرد و صاف جام را حلقهٔ آن زلف رونق از غبار دل گرفت دود آه صید باشد سرمه چشم دام را کی رود فکر مضرت از مزاج اهل کین مار نتواند جدا از زهر دیدن کام را عرض مطلب دیگر واظهار صنعت دیگر است بیدل زآیینه نتوان ساخت وضع جام را بیدل دهلوی