بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را ریگ زیرآب خنداند شرار سنگ را گردل ما یک جرس آهنگ بیتابی کند گرد چندین کاروان سازد شکست رنگ را شوخی مضراب مطرب گر به این کیفیت است کاسهٔ طنبور مستی می دهد آهنگ را می شود دندان ظلم ازکندگشتن تیزتر اره بی دانه چون گردد ببرد سنگ را درحبات و موج این دریاتفاوت بیش نیست اندکی باد است در سر صاحب اورنگ را یک شرررنگ وفا ازهیچ دل روشن نشد شمع خاموشی ست این غمخانه های تنگ را وهم می بالد در اینجا، عقل کو، فطرت کدام مزرع ما بیشترسرسبز دارد بنگ را برق وحشت کاروان بی نشانی منزلم در نخستین گام می سوزم ره و فرسنگ را عاقبت از ضعف پیری نالهٔ ما اشک شد سرنگونی برزمین زد نغمهٔ این چنگ را سیر باغ خودنماییها اگر منظور نیست سبزهٔ بام و در آیینه می دان زنگ را گوهرم نشناخت بیدل قدر دریا مشربی کارها با خود فتاد آخرمن دلتنگ را بیدل دهلوی