بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱: نیستی پیشهکن از عالم پندار برآ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیستی پیشه کن از عالم پندار برآ خوابش راکم شمر از زحمت بسیار برآ قلقل ما و منت پر به گلو افتاده ست بشکن این شیشه وچون باده به یکبار برآ تا به کی فرصت دیدار به خوابت گذرد چون شررجهدکن ویک مژه بیدار برآ همه کس آینه پردازی عنقا دارد تو هم از خویش نگردیده نمودار برآ خودفروشی همه جا تخته نموده ست دکان خواه در خانه نشین خواه به بازار برآ سرسری نیست هوای سربام تحقیق ترک دعوی کن ولختی به سرداربرآ ناله هم بی مددی نیست به معراج قبول بال اگر ماند ز پر؟ به منقار برآ تاکند حسن ادا طوطی این انجمنت با حدیث لبش از؟ ه شکربار برآ ماه نو منفعل وضع غرور است اینجا گربه افلاک برآی؟ که نگسونسار برآ دادرس آینه بر طاق تغافل دارد همچو آه از دل مأیوس به زنهار برآ شمع را تا نفسی هست بجا، باید سوخت سخت وامانده ای از پای خود ای خار برآ تکیه بر عافیت ازقامت پیری ستم است بیدل از سایهٔ این خم شده دیوار برآ بیدل دهلوی