بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰: محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را کند یوسف صداگر بوکنی پیراهن ما را چوصحرا مشرب ما ننگ وحشت برنمی تابد نگهدارد خدا از تنگی چین دامن ما را چنان مطلق عنان تازست شمع ما ازین محفل که رنگ رفته دارد پاس ازخود رفتن ما را خرامش در دل هر ذره صد توفان جنون دارد عنان گیرید این آتش به عالم افکن ما را گهر دارد حصارآبرو در ضبط امواجش میندازید ز آغوش ادب پیراهن ما را فلک در خاک می غلتید از شرم سرافرازی اگر می دید معراج ز پا افتادن ما را به اشک افتادکار آه ما از پیش پا دیدن ز شبنم بال ترگردید صبح گلشن ما را هوس هر سو بساط ناز دیگر پهن می چیند ندید این بیخبر مژگان به هم آوردن ما را ازین خاشاک اوهامی که دارد مزرع هستی به گاو چرخ نتوان پاک کردن خرمن ما را چوماهی خارخار طبع درکار است و ما غافل که برامواج پوشانده ست گردون جوشن ما را زآب زندگی تا بگذرد تشویش رعنایی خم وضع ادب پل کرد دوش وگردن ما را به حرف وصوت تاکی تیره سازی وقت مابیدل چراغ چارسومپسند طبع روشن ما را بیدل دهلوی