بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۹: سرینبودبه وحشتزبزمجستنمارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سری نبودبه وحشت زبزم جستن مارا فشار تنگی دلها شکست دامن ما را چواشک بی سر و پایی جنون شوق که دارد زکف نداد دویدن عنان دیدن ما را رسیده ایم ز هر دم زدن به عالم دیگر سراغ ازنفس ماکنید مسکن ما را سیاه روزی شمع آشکار شد زتأمل به پیش پا چه بلایی ست طبع روشن ما را کجا رویم که بیداد دل رسد به شنیدن به سرمه داد نگاهش غبار شیون ما را نگه چو جوهر آیینه سوخت ریشه به مژگان ز شرم حسن که دادند آب گلشن ما را فلک چوسبحه درین خشکسال قحط مروت به پای ریشه دوانید تخم خرمن ما را نفس به قید دل افسرده همچو موج به گوهر همین یک آبله استادگی ست رفتن ما را عروج نازگلی بود از بهار ضعیفی به پا فتاد سرما ز پا فتادن ما را جز انفعال ندارد هلاک مور تلافی دیت همین فرق جبهه ای ست کشتن ما را زشرم وسوسه دادیم عرض شهرت بیدل که فکرما نکند تیره ، طبع روشن ما را بیدل دهلوی