بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲: نگاه وحشی لیلی چه افسونکرد صحرا را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را که نقش پای آهو چشم مجنون کرد صحرارا دل از داغ محبت گر به این دیوانگی بالد همان یک لاله خواهدطشت پرخون کرد صحرارا بهار تازه رویی حسن فردوسی دگر دارد گشاد جبهه رشک ربع مسکون کرد صحرا را به پستی در نمانی گر به آسودن نپردازی غبارپرفشان هم دوش گردون کرد صحرا را دماغ اهل مشرب با فضولی برنمی آید هجوم این عمارتها دگرگون کرد صحرا را ز خودداری ندانستیم قدر عیش آزادی دل غافل به کنج خانه مدفون کرد صحرا را ندانم گردباد از مکتب فکرکه می آید که این یک مصرع پیچیده موزون کردصحرارا به قدر وسعت است آماده استعداد ننگی هم بلندی ننگ چین بردامن افزون کرد صحرارا غبارم را ندانم در چه عالم افکند یارب غم آزادیی کز شهر بیرون کرد صحرا را به کشتی از دل مأیوس باید بگذرم بیدل شکست این آبله چندان که جیحون کردصحرا را بیدل دهلوی