بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۸: کو بقاگر نفستگشت مکرر پیدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو بقاگر نفست گشت مکرر پیدا پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا صفر اشکال فلک دوری مقصد افزود وهم تازیدکه شد حلقهٔ آن درپیدا شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود پوستینی که شد از پیکر اخگر پیدا جرم آدم چه اثر داشت که از منفعلی گشت در مزرع گندم همه دختر پید ا میکشان جمله شبی دعوت زاهدکردند چوب در دست شد از دور سر خر پیدا مگذر از فیض حلاوتکدهٔ مهر و وفاق خون چو شد شیرکند لذت شکرپیدا مقصد عشق بلند است زافلاک مپرس نشئه مشکل که شود از خط ساغر پیدا قدرت تربیت از بازوی تهدید مخواه به هوس بیضه شکستن نکند پر پیدا دیدهٔ منتظران تو به صدکوشش اشک روغنی کرد ز بادام مقشر پیدا فقر درکسوت اظهار هنر رسوایی ست آخرآیینه نمدکرد ز جوهرپیدا شخص تمثال دمید از هوس خودبینی چه نمود آینه گرکرد سکندر پیدا خلقی ازضبط نفس غوطه به دل زد بیدل قعر این بحر نگردید ز لنگر پیدا بیدل دهلوی