اوحدی مراغه ای
جام جم
در آداب التماس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اوحدی، گر سر لجاجت نیست زو نخواهی که خواست حاجت نیست باغ و خرمن چه خواهی و ده ازو؟ زو چه خواهی که باشد آن به ازو؟ تو ازو وقت حاجت او را خواه کو نماید به هر مرادت راه گر مریدی جزو مرادت نیست ور جزو خواهی این ارادت نیست هر که بی او رود فرو ماند خیز و بیخود برو، که او ماند او شوی گر ز خود فنا گردی تو نمانی، چو آشنا گردی مرغ آن باغ صید این دانه است آنچه کردی طلب درین خانه است زلف معشوق زیر شانهٔ تست تیر آن شست بر نشانهٔ تست به خود آنجا کسی نداند رفت به خدا باشد ار تواند رفت هر چه اندر جهان او باشد یا خود او یا از آن او باشد خرد اندر جهان او نرسد علم بر آستان او نرسد با تو عقل ار چه بس دراز استد از تو در نیم راه باز استد گر بخواند، جدا ندانی شد ور براند، کجا توانی شد؟ بگریزی، کجا روی که نه اوست؟ بستیزی کست ندارد دوست صورتی را کزو نبود خبر نقش دیوار دان و صورت در سر این نقش را چه دانی تو؟ که ز نقاش در گمانی تو ما نباشیم و این جلال بود لم یزل بود لایزال بود تا تو این جاه و جای را بینی به خدای، ار خدای را بینی ز تو یک نفس جدا نبود تو نبینی، گناه ما نبود راه خود کس به خود ندید آنجا ز محمد توان رسید آنجا اوحدی مراغه ای