اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۷۶: گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی بس خطا بود نگه باز نکردن که گذشتی مکن اینها، که نکردیم نگاهت به خطایی بر تن این سر شب و روز از هوس پای تو دارم ورنه من کیستم آخر؟ که سرم باشد و پایی گر قبا شد ز غمت پیرهنی حیف نباشد؟ کم از آن کز کف عشق تو بپوشیم قبایی قیمت قامت و بالای ترا کس بنداند تا نیفتند چو من شیفته در دام بلایی درد عشق تو به نزدیک طبیبان ولایت بس بگفتیم و ندانست کسش هیچ دوایی هم نشینان تو بر سفرهٔ خاصند، چه معنی؟ که به درویش سر کوچه نگفتند صلایی بوسه ای ده به من خسته، که بسیار نباشد به فقیران بدهد محتشم شهر عطایی اوحدی را مکن از خیل محبان تو بیرون که توسلطانی و خیلت نشکیبد ز گدایی اوحدی مراغه ای