اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۶۱: تو در شهری و ما محروم از آن روی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو در شهری و ما محروم از آن روی زهی شهر! و زهی رسم! و زهی خوی! به بویت شاد میگردم همانا نمیدانم که بادت میبرد بوی به کوی خود دگر بیرون نیایی اگر بینی که من خاکم در آن کوی نبودت هرگز این عادت، مگر باز غلط کردی گذر کردن بدین سوی ترا هر موی دردستیست و آنگاه من آشفته از دست تو چون موی عجب گوی زنخ داری ندانم که چوگان که خواهد بود این گوی؟ چو خواهم بوسه گویی: اوحدی، زر به نقد این بشنو و باقی تو میگوی اوحدی مراغه ای