اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۴۵: عارت آمد که دمی قصهٔ ما گوش کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عارت آمد که دمی قصهٔ ما گوش کنی؟ قصهٔ غصه این بی سر و پا گوش کنی؟ پادشاهی تو، ازین عیب نباشد که دمی حال درویش بپرسی و دعا گوش کنی چه زیان دارد؟ اگر بی سر و پایی روزی عرضه دارد سخنی وز سر پا گوش کنی گوش بر قول حسودان مکن، ای رانه رواست که صوابی بگذاری و خطا گوش کنی با تو از راستی قد تو می باید گفت کان چه از صدق بگویم به صفا گوش کنی خلق گویند که: با او سخن خویش بگوی من گرفتم که بگویم، تو کجا گوش کنی؟ به خدا، گر بودت هیچ زیان گر نفسی قصهٔ اوحدی از بهر خدا گوش کنی اوحدی مراغه ای