اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۳۳: سر بگذرانم از سر گردون به گردنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر بگذرانم از سر گردون به گردنی گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی تا در دلم خیال رخ او قرار یافت مسکین دلم قرار ندارد به مسکنی میلم به باغ بود، دلم گفت: دیده گیر سروی نشسته بر لب جویی و سوسنی گر مرغ زیرکی به هوای دگر مرو بهتر ز کوی دوست نباشد نشیمنی ای مدعی، چو خوشه مرا سرزنش مکن برده به باد عشق اگرت هست خرمنی وی دل که سینه را سپر غصه کرده ای پیکان عشق را به ازین ساز جوشنی جانا، به خود نگاه کن و حال ما ببین گر جان ندیده ای که جدا گردد از تنی یک شهر دشمنند مرا وز بهر تست گو: جوجرم کنید که بر من به ارزنی گر داشتی دلم به زر و سیم دسترس هر دم در آستین تو می ریخت دامنی سیلی زنان سزد که برونش کنی ز در گر پیشت آفتاب به تابد به روزنی مرد اوحدی ز عشق و نگفتی: دریغ بود ماتم، نگاه کن، که نیرزد به شیونی اوحدی مراغه ای