اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۲۴: ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای داده بر وی تو قمر داو تمامی پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟ گر عام شود قصهٔ ما در همه عالم چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟ ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟ چون یار گرامی ز در خانه درآید شاید که کشی در قدمش جان گرامی بی تو به مقامی ننشینم که ننالم ای نالهٔ دلسوز من، اندر چه مقامی؟ با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان در آتش این سینه نبینند ز خامی از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی اوحدی مراغه ای