اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۸۱۹: ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد زان بر در تو ما را کمتر بود مجالی میخواستم که: جایت بر چشم خود بسازم از دل نمیروی خود بیرون به هیچ حالی روزی نبود روزی کان روی را ببینم ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی از آفتاب رویت من همچو سایه دورم و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی مشتاق آن دهان را صبری تمام باید کان کام بر نیاید بی رنج احتمالی با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی اوحدی مراغه ای