اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۸۹: ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری نتوان شراب خوردن بی مطربی و یاری یاری لطیف باید، گوینده ای موافق تا می تواند از تن کردن بدل گذاری آن کش نشسته باشد در خانه لاله رویی حاجت نباشد او را رفتن به لاله زاری چون تاختن کند غم آهنگ سبزه ای کن بر گرد او کشیده از بید و گل حصاری آن ترک را به مستی امروز در میان کش ور در میان نیاید، آخر کم از کناری عیبم مکن، که دیگر مشکل خلاص یابد او را کزین گلستان دامن گرفت خاری این هفته با حریفان من کار آب کردم چون آب کارگر شد، از من مجوی کاری آن ماه با حریفی هر شب شراب نوشد تا جام او نباشد بی کلفت خماری گل گر به رغم سنبل بر خال دل نبندد در بلبلان نیفتد زان گونه خار خاری چون چشم من نگردی ابری به گلستانی چون اوحدی ننالد مرغی ز شاخساری اوحدی مراغه ای