اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۸۶: باغ بهشت بیند بیداغ انتظاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باغ بهشت بیند بی داغ انتظاری آن کش ز در درآید هر لحظه چون تو یاری بر صید گاه دولت نگرفته اند هرگز شاهان به باز و شاهین زین خوب ترشکاری چون بلبل ار بنالم واجب کند کزین سان در دامن دل من نگرفته بود خاری بر دل گذر نمی کرد این روز نامرادی وقتی که بود ما را روزی و روزگاری ایمن نمی نشینم، کاسان دهد بکشتن چون ما پیادگان را وانگه چنین سواری همچون علف برآیند از گورم استخوانها بعد از من ار کنی تو بر خاک من گذاری با من مرو، که خصمم عیبت کند، چو بیند من پیر گشته وانگه در دست ازین نگاری این راز چون بدارم پنهان؟ که یافت شهرت ذکرم به هر زبانی، نامم به هر دیاری با دل چو گفتم: ای دل ، کاری کنیم زین پس گفت: اوحدی، نیابی بهتر ز عشق کاری اوحدی مراغه ای