اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۶۸: چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟ با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟ بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم زان گونه که بیرون نتوان رفت به کشتی دانم که: حسابی نبود روز قیامت او را که بدین حال تو امروز بکشتی پیش که توان برد خود این غصه؟ که پیشت صد قصه نبشتم که جوابی ننبشتی از خوی تو بس گل که به خونابه سرشتم تا خود تو بدین خوی و نهاد از چه سرشتی؟ در خاطر خود جز تو خیالی نگذارد آنرا که تو یکروز به خاطر بگذشتی ای دل، که همی جویی ازین دام رهایی آن روز که گفتیم چرا باز نگشتی؟ چون اوحدی از قامت او درد همی چین کین میوهٔ آن شاخ بلندست که کشتی اوحدی مراغه ای