اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۵۲: آشنایی جمله را، با من چرا بیگانهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آشنایی جمله را، با من چرا بیگانه ای؟ خانه پرداز من و با دیگران هم خانه ای هر دو عالم در سر کار تو کردم، گر چه تو خود نمی گویی که هستی در دو عالم یا نه ای؟ شد دلم ویران ز سنگ انداز هجرانت، ولی شادمانم چون تو دایم گنج آن ویرانه ای گر دل سختت نمی ماند به سنگ، ای سیم تن پس چرا پیوسته با ما ده زبان چون شانه ای؟ شد کنار من پر از در، ز آب چشم چون گهر از کنار من چرا دوری، اگر دردانه ای؟ ترک مهرت خواستم کردن چو دید آن عقل گفت: چون کنی ترک پری رویان؟ مگر دیوانه ای؟ اوحدی، چون عشق بازی می کنی دوری مجوی همچو فرزین، از رخ این شاه، اگر فرزانه ای بعد از آن از بند کار خویشتن برخیز، اگر صید آن زلف چو دام و خال همچون دانه ای اوحدی مراغه ای