اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۴۲: ای که تیر بیوفایی در کمان پیوستهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که تیر بی وفایی در کمان پیوسته ای بار دیگر چیست کندر دیگران پیوسته ای؟ گر به شمشیر فراقم پی کنی صد پی روان در تو پیوندم، که صد رگ با روان پیوسته ای ای بهایی گوهر، اندر سلک پیمان و وفا با چنان خرمهرها بس رایگان پیوسته ای! میخوری خون دل من، تا ز دل دوری کنم از دلم چون دور گردی؟ چون به جان پیوسته ای وقت خاموشی چو فکر اندر دلم پیچیده ای روز گویایی چو ذکرم در زبان پیوسته ای گر چه هر دم بشکنی عهدی و برداری دلی همچنین می کن، که با ما هم چنان پیوسته ای گوش دار، ای بت که از زلف گریبانگیر خود فتنها در دامن آخر زمان پیوسته ای گر بجوشد خونم اندر پوست چندان طرفه نیست که آتش مهرم به مغز استخوان پیوسته ای دشمن من خاک بر سر کرد، تا در کوی خویش اوحدی را سر به خاک آستان پیوسته ای اوحدی مراغه ای