اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۳۵: ببر، ای باد صبحدم، بده ای پیک نیکپی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ببر، ای باد صبح دم، بده ای پیک نیک پی سخن عاشقان بدو، خبر بیدلان بوی ز من آن شوخ دیده را چو ببینی بگوی تو: عجب از حال بیدلان، که چنین غافلی تو، هی! چو دف آن خسته را مزن، که دمی بی حضور تو نتواند ز چنگ غم، که ننالد بسان نی بنمودم هزار پی بتو احوال خویشتن ننوشتی جواب آن که نمودم هزار پی ز برم تا برفته ای تو، زمانی نمی شود نه گشاینده بند غم، نه گوارنده جام می سخن بوسه گفته ای، بنگویی که: چند و چون؟ خبر وصل داده ای، ننموده ای که: کو و کی؟ مکن، ای مدعی، مرا ز درش دور بعد ازین که من آن خاک کوچه را نفروشم به تاج کی ز پی آنکه بنگرم رخ لیلی ز گوشه ای من مجنون خسته را، که برد به کنار حی؟ اگر، ای اوحدی، تو هم دل خود را تو دوستی؟ به رخ و زلف او دهی، برهی زین بهار و دی اوحدی مراغه ای