اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۳۴: آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه و آن تن که کشیدی به کمنمدش جذبوه و آن دیدهٔ دریا شده را درد و غم او صد بار به دستان مصیبت صلبوه و آن سینهٔ آتشکده را غمزهٔ چشمش ناگاه به شمشیر جدایی ضربوه اسباب دل و دین مرا لشکر عشقش ترکانه به یک تاختن اندر نهبوه من راز شب خود بچه پوشم؟ که بدین رخ از خون دل و دیده چه روشن کتبوه! گر جان طلبند از من دلسوخته ایشان بحثی نتوانم که هم ایشان و هبوه با او ز پدر یاد نکردیم وز مادر کورا به فدا باد ابونا وابوه! گویند: به دل صبر کن از یار و ندارم آن صبر که ایشان ز دل من طلبوه با اوحدی آن قوت غالب که تو دیدی یک باره فنا گشت چو ایشان غلبوه اوحدی مراغه ای