اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۲۶: ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه تاریک بی تو چشم همین و همان همه از خود ترا به چشم یقین دیده عاشقان و افتاده از یقین خود اندر گمان همه از مشتری به نقد، چو دلال، حسن تو زر برده و متاع تو اندر دکان همه در عالم از رخ تو نشانی شده پدید و افتاده عالمی ز پی آن نشان همه چشم تو عرضه کرده ز هر سو هزار ترک با ما نهاده تیر جفا در کمان همه دیدم که با تو ناله و فریاد سود نیست دادم به باد عشق تو سود و زیان همه چون غنچه در هوای تو یک بارگی دلیم چون بید نیستیم ز عشقت زبان همه کرد آشکار صورت خوبت هزار حسن و آن حسنها ز دیدهٔ صورت نهان همه چشم ترا به کشتن ما تیغ بر کمر ما را به جستن تو کمر بر میان همه گر کارکرد قهر تو، دادیم سر ز دست ور یار گشت لطف تو، بریدم جان همه از بس که پر شدم ز صفات کمال تو نزدیک شد که پر شود از من جهان همه در عرض دیدن تو دل تنگ اوحدی خطی به خون نبشته و ما در ضمان همه اوحدی مراغه ای