اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۲۴: دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله بس غصه داد و رنجم،زان منزل سپنجم ماه چهارده شب، حور دو هفت ساله زان زلف همچو زندان، تابنده در دندان همچون ز شب ثریا، یا خود ز میغ ژاله ماهی که می سرایم در شوقش این غزلها چشم غزال دارد، رخسارهٔ غزاله گر حجت غلامی خواهد ز من لب او جز روی او نیاید شاهد درین قباله از نامهٔ فراقش عاجز شدم، چو دیدم زیرا نکرده بودم بحثی در آن رساله با مهر چرخ دی گفت: این بت تر است مانا گفتا: منش رقیبم وین بت مرا سلاله ای مدعی، کزان لب خواهی علاج کردن هر درد را که داری می کن به من حواله خواهی که زین چه هستم دیوانه تر نگردم بر یاد آن پری رخ پر کن یکی پیاله آن رنگ داده ناخن تا بر رگ دل آمد چون چنگ نیست یک دم خالی ز آه و ناله چون بوسه خواهم از وی گیرد لبش به دندان تا اوحدی نبیند بی استخوان نواله اوحدی مراغه ای