اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۱۲: روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده اقبال در کار آمده، دولت خریدار آمده با ما به بازار آمده، آن دلبر پنهان شده ما بر بساط ششتری، با طوق و با انگشتری گر دیده ما را مشتری، آن زهرهٔ کیوان شده آن ماه در مهد آمده، کام مرا شهد آمده من باز در عهد آمده، او از سر پیمان شده افگنده خلقی مرد و زن، اندر زبانها چون سخن نام گدایی همچو من، همسایهٔ سلطان شده یار ارچه تیمار آورد، یا رنج بسیار آورد روزیش در کار آورد، عزم عزیمت خوان شده گر عاشقی رنجی ببر، بار گران سنجی ببر ای اوحدی، گنجی ببر، زین خانهٔ ویران شده اوحدی مراغه ای