اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۷۰۰: عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده از خاک در گذشته، افلاک در نوشته یک باره روح گشته، تن را طلاق داده چون عاشقان جانی،در حال زندگانی هفتاد بار مرده، هشتاد بار زاده آهنگ کار کرده، تن را حصار کرده وین نفس خوار کرده، چون خاک اوفتاده آفاق را سترده، انفس مگس شمرده رخت از ازل ببرده، رخ در ابد نهاده هر کثرتی که دیده، در سلک خود کشیده از جملگان بریده، در وحدت ایستاده چون لوح ساده کرده دل را ز جمله نقشی پس نام او نوشته بر روی لوح ساده خود را شمرده با او چون صفر در عددها او را بدیدهٔ در خود چون می ز جام باده دایم بسان پسته، خندان و دل شکسته ز اسب وجود جسته، چون اوحدی پیاده اوحدی مراغه ای