اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۸۵: ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو چون جانت اوست، تن زن و دل برمگیر ازو آن دوست گر به تیر کند قصد دشمنی سر پیش دار و روی مگردان به تیر ازو از یار ناگزیر نشاید گریختن زان کس توان گریخت که باشد گزیر ازو گر جان طلب کند ز تو جانان، بدین قدر ضنت مکن، فدا کن و منت پذیر ازو جانی که داغ عشق ندارد کجا برند؟ گر بایدت که زنده بمانی بمیر ازو با مدعی بگوی که: ای بی بصر، مکن عیب نظر، که دیده نبیند نظیر ازو یعقوب در جدایی یوسف به جان رسید تا بعد ازین چه مژده رساند بشیر ازو؟ در عشق نیکوان به جوانی کنند عیش ما عیش چون کنیم؟ که گشتیم پیر ازو ای در خطر فگنده دلم را تو از خطا وانگه ندیده هیچ خطای خطیر ازو روزی به دست باد نشانی به ما رسان زان زلف عنبرین، که خجل شد عبیر ازو از سوز اوحدی حذری کن، که وقتها سلطان زیان کند، که بنالد فقیر ازو اوحدی مراغه ای