اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۷۶: گر چه زان ما گشتی، سر ما چه دانی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه زان ما گشتی، سر ما چه دانی تو؟ ور چه مات می خوانیم، این دعا چه دانی تو؟ چون ز خود نشد خالی هیچ نفس خودبینت از خدا سفر کردن، در خدا چه دانی تو؟ شب چو خفته می باشی تا به روز در خلوت گر هدر شودخونی، یا هبا چه دانی تو؟ ای که مرد معنی را زیر خرقه می جویی آن کلاه داران را در قبا چه دانی تو؟ «ها» و «هو» که در حالت می زنی و او ناید چون ندیده ای او را «هو» و «ها» چه دانی تو؟ هفت عضو سرکش را زیر پای ناکرده آسمان هفتم را زیر پا چه دانی تو؟ جز رضای خود چیزی چون نجسته ای هرگز از سخط کجا ترسی؟ یا رضا چه دانی تو؟ گفتی: آشنا گشتم با خدای در معنی ای ز عقل بیگانه، آشنا چه دانی تو؟ اوحدی صفت با او هر چه گفتی آن بشنو لیکن اندرین گنبد این صدا چه دانی تو؟ اوحدی مراغه ای