اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۶۹: ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو متاب روی و سر از من،مباش بی خبر از من که روز و شب دل و چشمم در آتشست ونم تو تویی علاج غم ما تویی مسیح دم ما ز مرگ باک نباشد که می خوریم دم تو ز راه دور و بیابان چه باک و دوزخ تابان؟ کزین دو بیم ندارم به پشتی کرم تو به صید ما نکند کس هوا و رغبت ازین پس که داغ دست تو داریم و خانه در حرم تو مگر تو چارهٔ کارم کنی و زخم که دارم که مرهمی نشناسم موافق الم تو کدام جنس که دستم نباخت بر سر کویت؟ کدام نقد که چشمم نریخت در قدم تو؟ گر آن مجال ببینم شبی که: با تو نشینم کنم شکایت بسیار از التفات کم تو مکن شکسته و خوارش، به دست کس مسپارش که اوحدیست درین شهر سکهٔ درم تو اوحدی مراغه ای