اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۶۳: گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه امید ندارم که: شوم شاد از تو نتوانم که زمانی نکنم یاد از تو گفته بودی که: به فریاد تو روزی برسم کی به فریاد رسی؟ ای همه فریاد از تو دانم این قصه به خسرو برسد هم روزی که: تو شیرینی و شهری شده فرهاد از تو اگر امشب سر آن زلف به من دادی، نیک ورنه فردا من و پای علم و داد از تو گر تو، ای طرفهٔ شیراز، چنین خواهی کرد برسد فتنه به تبریز و به بغداد از تو دوش گفتی: به دلت در زنم آتش روزی چه دل؟ ای خرمن دلها شده بر باد از تو دل ما را غم هجر تو ز بنیاد بکند خود ندیدیم چنین کار به بنیاد از تو اوحدی را مکن از بند خود آزاد، که او بنده ای نیست که داند شدن آزاد از تو اوحدی مراغه ای