اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۴۹: شبت میبینم اندر خواب و میگویم: وصالست این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبت می بینم اندر خواب و می گویم: وصالست این به بیداری تو خود هرگز نمی پرسی: چه حالست این؟ دهان یا نوش، قد یا سرو، تن یا سیم خامست آن؟ جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟ به جرم آنکه مرغ دل هوادار تو شد روزی شکستی بال او، آنگه نمی گویی: وبالست این ز هجران شب زلف تو بنشینم به روز غم معاذالله! چه روز غم؟ خطا گفتم، محالست این مرا گویند: مجموعی ز عشق آن صنم یا نه؟ ز همچون من پریشانی چه جای این سؤالست این؟ برای عشق تو گر من ببازم مال و جاه خود مکن عیبی که: پیش من به از صد جاه و مالست این حرامست اوحدی را جز درین معنی سخن گفتن که هر کو بشنود گوید: مگر سحر حلالست این؟ اوحدی مراغه ای